۱۳۹۴ دی ۱۴, دوشنبه

آسمون این شهر بعد از مدتها ستاره دار می شه ^__^

بعد از آلودگی ادامه دار تهران در این چند هفته ی گذشته، بلاخره با همت بارون و باد عزیز میتونیم تو آسمون ستاره ببینیم!

رفته بودم کتابخونه قلمچی دانشکده که کمکی درس بخونم و حدود هفت بود که از کتابخونه زدم بیرون و  شوکه شدم. آسمون صــــــــاف صـــــــاف با ابرهای تکه تکه ای سفیدرنگ و عجیبتر اینکه ستاره هم ضمیمه این جلوه ی ویژه شده بود. البته باید برای دیدن ستاره ها دقیق می شدی. ;) این یعنی یه عـــــالمه حس خوب که میشه گفت با این هوا، خدا حالِ خوبِ امروزمو چندین برابر کرد. (ازون شات گان نهاییای همیشگیش).
 قبل ترش که قلمچی بودم، مکالمه زیر با دوستم داشتم:

من:      من فاز الانم البته اینه (استیکر :بی لانا د شیپ)
-         بله معلوم نیس حواست کجاس
-         این علامت سرخوش بودنه
-         اگه درس میخوندی سرخوش نبودی :پی
-         ینی هرکی درس میخونه نمیتونه سرخوش باشه؟؟
واقعا متاسفم برای این باور غلط تو جامعمون  (شوخی طور بود لحن البته)
-         تو اگه بخونی نیستی :پی
-         نه فوتو که میخونم خوبم- سرشکنی و فیزیک ولی نههههه :(((((
-         من می خوام با این باورا مبارزه کنم و اصلاحشون کنم
(استیکر ویکتوری)
-         تو منو حرص نده فلن بعد واسه جامعه تلاشتو کن
واسه دوستمم حتی عجیبه که من درس بخونم و حالم خوب باشه :دی ولی برخلاف معمول حس خوبی داشتم نسبت به این درس خوندنه!!!
داشتم هم زمان و قاطی پاتی 127 (آلبوم خال پانک) و لایتس آرکایو رو گوش میدادم. 127 حالمو خوب میکنه، به خاطر اینکه اولین بار تو یه سفر خیــلـــی خوب و آروم گوشش دادم. یه سفر آروم که میتونستی تو خودت باشی و مدام و مدام فکر کنی یا حتا مدام و مدام فکر نکنی. یه طبیعت بکر بود و تنها صدای طبیعت بود که شدیدا آدمو به خلصه می برد. میتونم به جرات بگم برای دقایقی اونجا تونستم به هیچی فکر نکنم!! ^___^ بارها و بارها تو جاده به اون آلبوم گوش کردیم، چون یکی از بچه ها یادش رفته بود آهنگ بیاره و این تنها چیزی بود که تو راه داشتیم، که تازه اونم بعد از نصفه های سفر به دستمون رسید. لایتس رو هم به طرز عجیب غریبی دوس دارم، چون منو میبره تو حال خودم و همه ی افکار سردرگم و گنگمو می بره بالا و میاره پایین.
حالا به دور از همه ی این مقدمه چینیا می خواستم بگم که حالم خوب بود و داشتم بعد مدتها درس میخوندم و آهنگ هم که ضمیمه ی درس خوندنه شده بود و . . .
با این حسا بود که رفتم سوار اتوبوس شدم، خانمی پا دراز کرده کف اتوبوس دیدم. ابتدا قلب مبارک به دهان اومد، ولی با یه کم کنجکاوی متوجه شدم که اون خانوم، مادر یکی از همین دوستای خوابگاه چمرانیمون بود که با کلی وسیله، صبح از شمال راه افتاده بودن و تازه رسیده بودن تهران. که ناگهان تو اتوبوس فشارش افتاده پایین و حال خوبی نداشت. دختر نگران کنار مادرش ایستاده بود و مردم دور اون خانوم جمع شده بودن. هر کسی راهکاری برای بهتر شدن حالش میداد. یکی خوراکی ای در میاورد، یکی اونورتر نوشیدنی و ... و حتی آقایون هم نظراتی میدادن!!  نگرانی رو می شد تو قیافه همه دید.
خداروشکر اون خانوم حالش بهتر شد. دراین حین من زل زده بودم تو چشای خانومه که حس خوبی تو قیافش بود، حسی که اصولا تنها تو قیافه ی افرادی رویت شده که از یه درد شدید ریلیو شدن (مریضم که نمیگم آزاد) (خودم زیاد تجربش کردم) با یه لبخندِ عمیق نشسته رو چهرم، زل زده بودم به اون خانوم و هر کاری میکردم، نه می تونستم به طرف دیگه ای نگاه کنم، نه خنده رو از صورتم پاک کنم. یه لبخند حاکی از یه ذوق مرگی دائمی. ذوق مرگی ازینکه درسته خیلی اوقات میبینیم و میشنویم از بی مرامی های خودمون و آدما و دائما میگم و میگیم "آدمیت مرده بود گرچه آدم زنده بود" . . . ولی باز آدمیت سرک میکشه و ستاره هایی که باز تو آسمون میبینمشون، دلیل محکمتری میشه برای اینکه مطمئن شم که باید نگاهمونو عوض کنیم.
امروز روز خیلی عجیبی بود. ستاره ها عجیب زیاد بودن تو آسمون، انسانیت باز از خواب زمستونیش پا شده بود. شایدم بهتره باشه که بگم انسانیت اصن نه خوابیده بوده، نه مرده بوده. شاید من گاها جای اشتباهی دنبالش میگردم یا گاهی اوقات از ذره بینم استفاده نمیکنم.
شایدم بالا رفتن رزلوشن آسمون نشون دهنده ی اینه که وقتشه ما هم رزولوشنامونو ببریم بالا. (هوز تو سِی؟؟)
خدارو دارم میبینم که سرشو برگردونده طرفمون و داره بهمون لبخند میزنه J
پی نوشت: گرچه در طول ترم هیچی درس نخوندم ولی بعضی اوقات به این نتیجه میرسم که درس خوندنم میتونه جذاب باشه!! مخصوصا اگه فوتو باشه J
پی نوشت یک: دوست عزیزم سعی میکنم کمتر حرصت بدم :پی (تلاش خودمو میکنم :شای)
پی نوشت دو: شاید برای دیدن ستاره ها باید دقیق تر شیم. اونا تو آسمونن ولی غالبا هوا آلودست و ما نمیتونیم ببینیم. پس در داشتن هوایی پاک تر بکوشیم.
 پی نوشت سه: الآن فصل امتحاناست و قطعا رو همه فشاره ولی چرا باید انقدر فاز منفی بگیریم. دارم میبینم که سرخوش ترین دوستامم تو این فصل تبدیل میشن به یه بمب انرژی منفی و استرس. جوری که تلاش میکنم تو امتحانا اصن باشون صحبتی نداشته باشم، چون اونا از هر فرصت حرف زدنی برای غر زدنهای بی انتهاشون استفاده میکنن. فاصله بگیرید از افرادی که با دو تا امتحان استرس می گیرن و حس منفی منتقل میکنن. این آدما به درد زندگی دنیا و آخرتتون نمی خورن.
#غر_نزنیم
پی نوشت چهار: خال پانک رو در فصل امتحانات گوش بدین و در خوب کردن حالتون نیمچه تلاشی کنید.
دانلود آهنگ استخوان آلبوم خال پانک و بقیه آهنگای این آلبوم
#آیم_دویینگ_د_بست_آی_کن #میدوم_من #میچرم_من #بر_بخت_خود_میپرم_من
پی نوشت پنج: گفتم خال پانک گوش کنید و به خودتون انرژی طزریق کنید. اما اگه از فازش خوشتون نیومد حتما سینا گوش بدید که تو این ایام شدیدا توصیه شده.
پی نوشت شش: و اما لایتس را بعد امتحانات گوش کنید و باش برید تو آسمونا و سوالای ذهنیتونو بیشتر کنید.
دانلود آهنگ لایتس از آرکایو
پی نوشت هفت:  رادیو گوش کنید از نوع چهرآزیش و روغن حبه انگورش
حواستون باشه یه وخ رادیو نشنیده تو پاییز نمیرید. (:هی واای من)
#پاییز_بود_بابا #عین_همون_آبانی_که_هرچی_درزدیم_وانکرد
(آره امروز پاییز بود)
پی نوشت هشت: یه ساله که به این نتیجه رسیدم و شاید گفتنش فایده ای نداشته باشه و خودتون باید برسید بش. ولی من میگم که اگه نریسیدید، راه رسیدنتون بش نزدیکتر شه. "هر حسی که به این دنیا بدین، همون حسارو دنیا بهتون میده. هر چقدر دوست بهتری باشید، دوستای بهتری خواهید داشت. هرچقدر بهتر رفتار کنید باتون بهتر رفتار میشه و در یک کلام کارما"
ایمان بیاورید به کارما
پی نوشت نه: وقتی هنوز میتونیم تو آسمون این شهر ستاره ببینیم یعنی خدا هنوز میتونه دوسمون داشته باشه.

12 دی 94             

۵ نظر:

  1. #پاییز_بود_بابا #عین_همون_آبانی_که_هرچی_درزدیم_وانکرد
    لذت بردیم
    Keep up the good work sara :)

    پاسخحذف
  2. مرسی. نظرهای تکنیکال هم هر وقت دوست داشتی بده :)))

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. این واسه تست بود!:D خواستم ببینم معلومه کی کامنت میزاره یا نه :))))))))

      حذف
    2. دیدم داری تعریف می کنی تعجب کردم :دی

      حذف